قصر اوژنی

میخندی اوژنی؟ اوژنی میخندی؟

این چند روز....

فکنم 15 روزی نبودم  خب  چطورین. چخبر  رفته بودم مسافرت جاتون خالی . البته الان سرما خوردم 😐 دارم میمیرم  هوای تهران خیلی بده. مجبور م داخل خونه بمونم. حوصلم سر رفته اومدم به اینجا سر بزن🧸🙂
26 تير 1401

حالم خوب نیست 🙂

اومممم  حالم خوب نیست. خسته شدم نمیدونم چرا باید به خاطر یه نفر اینقدر ناراحت باشم💔🤐 اخه اصلا از کجای زندگیم پیداش شد. نمی تونم فراموشش کنم. منی که انقدر دوستش داشتم نشستم بخاطرش زبان شهرشون رو یاد گرفتم. کاش میشد فراموشش کنم. حالم از خودم بهم میخوره 🙃🚬
16 تير 1401

گناهکار......

ما هیچوقت قبل از این..... گناهکار نبودیم اما اگر این  عشق  گناه بود اگر اشتباه بود. شاید وقتش رسیده..... تا گناه هم باشیم... تو گفتی عشق شبیه  منه  چون گناهه حالا تو هم گناه منی  ژنرال ( ˘ ³˘) ...
12 تير 1401

اوژنی گرانده......

وقتی میرفتی فراموش کردی عطرت و صدایت را از ان کوچه پاک کنی..... کوچه هنوز همان کوچه است.  اما دیگر تو از ان رد نمیشوی.  عطر و صدایت از تو وفادار تر بودند اوژنی!? با خنده عقب عقب میرفتی و درحالی که نگاهم میکردی مرا دیوانه میکردی..... اوژنی دنیایمان را به یاد داری?. نمی دانم از ان چیزی به یاد داری یا نه.....  ...
12 تير 1401

ژنرال دلبر....

اهنگ داستان عاشقانه یا اخرین رقص ایندیلا.... تصاویر قهوه رنگ خاک خورده عکس ها..... ساختمان بلند هببیت مارسی... خیابانهای خلوت با خانه هایی قلعه مانند و سر به فلک کشیده..... کافه ای با یک گرامافون قدیمی و بوی قهوه و نسکافه ای که همه جای ان پخش شده است...... تابلو های شکسپیر در جای جای دیوار های شهر کلاه های کج فرانسوی..... نامه های قدیمی و نخ کنفی پیچیده شده..... کالسکه ها و تابلو های بزرگ فرانسوی...... سینماها و تئاتر ها با فیلم های ستاره هایی همچون مارلون براندو و جین سیمونز می‌درخشند......  صدای دلنشین پیانو های قدیمی...... دوربین های پولاروید که به تازگی وارد بازار شده بودند...... مهمانی ها و جشن های بالماسکه.... خیابان ...
12 تير 1401

اخرین کریسمس. پارت دوم^_^💗

18 سپتامبر _پاریس فرانسه 🐾❤️ با صدای قطره های باران که به شیشه اتاقش میخورد. بلند شد  . پرده را کنار داد نگاهی به بیرون انداخت امروز باران شدیدی میبارید. لبخند محوی زد  . لباس خوابش  را عوض کرد. موهای بلند مشکی اش را با کش بالای سرش بست.  پشت پیانو نشست. اهنگ مورد علاقه اش را میزد. همان اهنگی که برای مادرش نوشته بود. زیر لب به زبان  ایتالیایی اهنگی را می‌خواند. پیانو خیلی وقت بود که گوشه اتاقش خاک میخورد. دست از پیانو زدن برداشت. به طبقه پایین رفت. طبق معمول و به تکرار همیشه صدایی نمی امد.  دیگر صدای خنده های  هوپی در خانه نمی پیچید. خیلی وقت بود که برادرش  هوپی  به کره برگشته بود ...
12 تير 1401

اوژنی دزیره کلاری میگفت.......

اوژنی دزیره کلاری می گفت: انسان نمیتونه..... دلیل خواسته هاشو...... براورده کنه..... پایانی وجود نداره........ فقط درد بی انتهاست همینقدر ساده.......  انتظار ادم ها رو  عوض میکنه ژنرال....... پس گریه نکن..... 🙂💗 ...
11 تير 1401

پسرا احساس دارن!

سلام. همون طور که از موضوع معلومه میخوام درباره پسرا بگم. خوندن این پست شاید جالب باشه براتون و وقتتون رو نمیگیره. 2 دقیقه وقت بزارید بخونید لطفا🙏🙃 این مطلب رو به پیشنهاد یه نفر گذاشتم. خبببببب  . ببینید خیلیا هستن که فکر میکنن پسرا احساس. ندارن فکر میکنن چون پسرن نباید گریه کنن . اکثرا هستن که فکر میکنن پسر باید جنگی باشه. خیلیا هستن که وقتی  بچه 4 سالشون گریه میکنه تو گوشش به شوخی به مهربونی میگن مرد که گریه  نمیکنه. خب این افکار تو رو مغز بچت تاثیر میزاره. کی گفته پسرا گریه نمیکنن؟ وقتی اشک یه مرد  یا پسر رو میبینید   باید بدونین خیلی سختی کشیده و خیلی ناراحت 🙃🙏 جنسیت زده نباشیم و تبیعض جنسیتی ق...
10 تير 1401
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قصر اوژنی می باشد